۱۳۸۸ مرداد ۱۹, دوشنبه

تو را دوست می‌دارم


طرف ِ ما شب نيست
صدا با سکوت آشتي نمي‌کند
کلمات انتظار مي‌کشند

من با تو تنها نيستم، هيچ‌کس با هيچ‌کس تنها نيست
شب از ستاره‌ها تنهاتر است...


طرف ِ ما شب نيست
چخماق‌ها کنار ِ فتيله بي‌طاقت‌اند

خشم ِ کوچه در مُشت ِ توست
در لبان ِ تو، شعر ِ روشن صيقل مي‌خورد
من تو را دوست مي‌دارم، و شب از ظلمت ِ خود وحشت مي‌کند.



در آغوش هم فرو رفته بودند....

آنچنان در میان بازوانش جای گرفته بود ،تو گویی در یک بدن مشترک شدند...

قلبهایشان را به اشتراک گذاشتند و قلبی با وسعتی لایتنهی خلق شد...

قلبی با ظرفیتی عظیم برای در بر گرفتن عشق و محبتی بی کران...

بار یکدیگر را به دوش خواهند کشید...پیوسته...

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر