۱۳۸۹ خرداد ۵, چهارشنبه

مراقب گلدون اطلسی باش...


فارغ از اینکه برنامه روزنانم چطوری باشه یا چه ساعتی به خونه برسم هررزو میزان قابل توجهی از وقتمو صرف گلهام میکنم.
آب و کود بهشون میدم، برگهای زردشون می چینم ،باهاشون حرف میزنم ،براشون آواز میخونم ،قربون صدقه قد و بالاشون میرم....
هرروز ، چشمی، قدشون رو اندازه میزنم...هریکیشون که گل میده هزار گل از گلم میشکفه... میدونم هرکدوم کی غنچه داده ،غنچش کی باز شده...
لذت میبرم از تماشاشون ...از اینکه قد میکشن و بزگ میشن و گل میدن...
روزی که هوا نامهربونه باهاشون دل تو دلم نیست تا برسم خونه و از زیر شلاق بارون و تگرگ ببرمشون زیر سرپناه...
با خودم فکر میکنم چی کشیدن اون مادرایی که عمرو جونیشون رو ریختن به پای بچه هاشونو تو چشم به هم زدنی یه گلوله گلشون رو پرپر کرد... یک سال گذشته اما گل های اونا رو تو هیچ باغچه ای نمیشه کاشت...

پی نوشت: امسال پر احساس ترین تولد عمرم رو داشتم...
برای بودن و زندگی کردن تو چنین روزهایی به خودم تبریک میگم و با تمام وجود ممنونم از اونکه درد زایش منو تنهایی به دوش کشید و ممنونم از همدمی که منو برای زنده بودن تو این روزها همراهی کرد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر