دیپلمتو که می گیری بعد می بینی دورووریا دارن می خونن واسه کنکور و دانشگاه... توام بدون اینکه بدونی چرا میشی پشت کنکوری...
شروع میکنی به خوندن و شبو روزتو می ذاری رو کتابا...
بعدش قبول می شی و میری دانشگاه . چهار سال دیگتم باز بدونی اینکه بدونی چرا به درس و دانشگاه می گذره...
فارغ التحصیل می شی بدون اینکه بدونی واسه چی فارغ التحصیل شدی...
یا باز میری پشت کنکور واسه فوق لیسانس ...که در صورت قبولی دو سال دیگتم اینجا رفته باز بدون اینکه بدونی چرا؟
بعدشم اسب سفید و سوارکارش میان و میشی خانوم خونه و ...
خوب که چی؟ واسه چی خودتو کشتی که بری دانشگاه و باز اونجام خودتو کشتی که فارغ اتحصیل بشیو باز ...و باز و...باز!
بابا خانم عزیز درس خوندی که چی؟
درس خوندی که واسه خودت کسی بشی...آدمی بشی...سری از سرا در بیاری...بفهمی که هستی،وجود داری،تاثیر گذاری...!
آخه نشستی تو خونه که چی؟ می خوای بین کدوم سرا ،سر در بیاری؟
بعد از مدتی میشی یه آدم ایزوله... خسته و افسرده با دغدغه های کودکانه و زیر دیپلم!!!
آره... کار کردن سخته... پیدا نمی شه اگرم بشه یه جورای گاو نر می خواهد و مرد کهن... ولی ازین وضعی که تو داری صدها بار بهتره!
به نظر من سهمیه جنسیتی دانشگاه ها چندان هم بی ربط نیست... با وضع امروز فارغ التحصیل های دختر بایدم این بحث تو مجلس بشه که خانوم ها که در نهایت بعد از فارغ التحصیلی میشن شاغل آشپزخونه ها و حق پسرها رو تو رفتن به دانشگاه می خورن...
تجربه که داره اینو نشون میده ، مگه دخترا حرکتی جز این تو آینده نزدیک از خودشون نشون بدن...
نظر من کاملا با شما منطبق است.
پاسخحذفبسیار پست پر معنی و عالی بود. درد جامعه مدنی ایران به زبان ساده